.... مامانی میگه از دثتم عثبانیه . ولی من که کاری نکردم.. همش این تقثیر این بچه اس... اااااااا لوث.. هی پاش تو دهن منه.. برو کنننننننناااااااااااااااااااررررررررر.. دهه.. همش مامانی رو واثه خودش میخواد..
حالا ثب کن بریم بیرون.. حثابتو میرثم.... میگم بابایی یه قام قام برام بخره .. اثنشم به تو نمیدمش...
دوثت مامانی همیشه اینجور وقتا میگه بذگاریم؟.. بذگریم؟؟؟..بذوگریم؟؟؟ نمیدونم معنیش چیه.. ولی هر وقت میگه مامانی یه چیز دیگه میگه .. پس منم میگم بذگاریم:
اوخ اوخ... مامانی گفته اول ثلام! من یادم رفت.. ببخشید ثلام
من اثمم مچه اث .. البته مچه که اثم راثتکیم نیثت . مامانی گفته تا وقتی بیام خونه مون بهم میگه مچه . مامانی من همش راثت میگه . پث من الان مچه ام. ولی نمیدونم چرا مامانی به این بچه نمیگه یه ذره بره اونوررررررررترررررررررر خفه شدم!
نمیذاری که.. میخواثتم به مامانی بگم معلوما اثت که ما شما را می بخشیم عزیز دل بابایی! ... این بچه هم هی اشاره میکنه که بل اثت.. ببخشش میکنم...
وای مامانی خثته شدم.. یه کم بخوابم؟ ... شبلت بخیر باشه...
بچهههههه میگم برو اونورررررررررر.....