سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مامانی و دوقلوهاش
Lilypie 3rd Birthday PicLilypie 3rd Birthday Ticker
پنج شنبه 85 آذر 2 ساعت 5:3 عصردستم بند بود خب

سلام . خب این همه هی به من می گین چلا نمیای بنویسی . من آخه دستم بند بود . اینقدهههه کال داشتم . آخه مگه نمی دونستین که مامانیم دلش گلفته بود . خب باید به اون می لسیدم دیگه . حساااابی هم خسته شدم .

 

                 - ID: 1395779 

 

من نمی دونم چلا این مچه هی بهم میگه آلوم باشم . حالا دیدی؟ من همش یه املوزو می خواستم از جام جم نخولم  .. دیدی مامانی چقد نگلان شد؟

اصلنشم می دونین چیه؟ من وقتی اینجولی بالا پایین می پلم و مامانی هی قلبون صدقمون میله اینقدههههه کیف می کنم . کلیییییی قند تو دلم آب میشه . اینجول موقعا دوست دالم زودتل بیام صولت مامانیمو ماچ کنم .

اما نمیشه که . پس بیشتل می پلم تا مامانیم بیشتل هی بهم بگه :

جوووووووونم قلبونت بلم !!!

 

خدا نکنه مامانی!

 



  • کلمات کلیدی :
  • متن فوق توسط: مریم نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مریم نازنین و محمد طاهای گلم در تاریخ 8/اسفند/85پا به دنیای ما گذاشتن و زیباییهای اون رو بیشتر کردن
    مامانی و دوقلوهاش
    مدیر وبلاگ : مامان[21]
    نویسندگان وبلاگ :
    مریم
    مریم[20]
    طاها
    طاها[20]

    لوگوی من
    مامانی و دوقلوهاش
    آهنگ وبلاگ من
    اشتراک در خبرنامه